سلام ای محمد
که چشمه ی حیاتی
تو ساحل امیدی
تو کشتی نجاتی
چو باغ سبز ایمان
پر از گل و سروری
پیام تو حقیقت
تو شهر علم نوری
غروب ظلم و جوری
بهار عدل و دادی
فروغ شبهای تار
نوید صبح شادی
تو گوهری یگانه
ز گنج کردگاری
تو آخرین نشانی
ز راه رستگاری
بر آسمان قلبم
نشانده ام تا ابر
ستاره ای درخشان
به یادت ای محمد...
.
.
شاعر:خانم معصومه حمیدی
.
با سلام به دوستان عزیز لطفا صلوات یادتون نره....
به نام خدا
اول با نام خدا شروع میکنیم . تو مشهد که بودیم قرار شد که با گروهمون بریم استخره موج های آبی .توی هتل که بودیم سرگروهمون گفت: ساعت سه باید حرکت کنیم بریم استخر. تمام پچه های گروه خوش حال شدند. ساعت سه حرکت کردیم و حدود نیم ساعت بعد از حرکت رسیدیم استخر موج های آبی. بعد یکم وایسادیم تا بیلیت برامون بخرند. بعد از این که بیلیت هارو گرفتند بین اعضای گروهمون بخش کردند. بعد کم کم با همه ی اعضای گروه به سمت رخت کن رفتیم . وقتی اماده شدیم رفتیم داخل استخر . هر چند نفر از اعضای گروهمون به یه طرف استخر میرفتن. منم با چند نفر دیگه رفتم یه طرف استخر .اول رفتیم دریاچه ی استخر موج های آبی . تو دریاچه که بودیم یه بنده خدا که اسمش امیر حسین کمالی بود و توی گروهمون هم بود من و علی رحیمی و علی طغیانی رو همش زیر آب میکرد . آخرش هم با این کار هاش از گروهمون اخراج شد. بعد از دریاچه من با دوستام رفتیم تویوپ دو نفره و کلی حال کردیم. بعد اقا جواد یعنی همون سرگروهمون برامون پول آورد و من و حسین زارعان رو فرستاد سقوط آزاد . خیلی خوب بود ولی حیف که دستم ناکار شد . بعد کم کم تمام سر سره ها رو رفتیم با دوستامون . بعد اقا جواد گل ما رو برد توی رستوران استخر موج های آبی و یه کیک شکلاتی برامون خرید. دستش واقعا درد نکنه که این همه برامون زحمت کشید . ساعت 7:30 شده بود و باید دیگه میرفتیم. هممون به رخت کن رفتیم و لباس های خودمون را پوشیدیم و به سمت اتوبوس رفتیم . کل اعضای گروه ما کاملا سوار اتوبوس شدند. وقتی حرکت کردیم تو راه یه دفعه اوتوبوس ترمز کشید من پرت شدم یه کم جلو. دوباره اتوبوس ترمز گرفت من این دفعه با سر رفتم تو صندلی جلوییم. بیچاره علی رحیمی که پرت شد کف اتوبوس . راستی یادم رفت خودم رو معرفی کنم اسم من محمد رضا جوکار است. کسایی که این مطلب رو خوندن لطفا نظر بدند.
مکان عکاسی
:روستای شور آباد
دوربین عکاسی
:کانن 30D
لنز
:18میلی متری
کلمه کلیدی
:آندرومدا در میان انبوه ستارگان
سرعت/ نوردهی
:4 فرم 2 دقیقه ای
ISO
:1600
تکنیک عکاسی
:استک
لوازم جانبی
:مقر ویکسن
تاریخ عکاسی
:93/8/22
یکی از برنامه هایی که چند ساله داره تو مسجد انجام میشه ، قرائت یک صفحه از قرآن مجیده که هر شب پس از اقامه نماز مغرب و عشا ، انجام می شه . این چند شب قرائت قرآ مصادف شده با آخرین صفحه های جزء 30 قرآن و طی یک کار خوب 4 تا از این صفحه ها را بچه های گروه دوستی خوندند .
علی آقا رحیمی ، آقا امیر محمد فتاحی، آقا علی حیدریان و آقا حسین زارعان به ترتیب با خوندن زیبای صفحات 598 ، 600 ، 602 و 603 کار خوبی از خودشون به یادگار گذاشتن و گل های خوبی تو زمین زندگیشون کاشتند .
در زیر عکس ها و صدا های مربوط به رفقامون رو می بینید .
صدای قرائت علی حیدریان و تصاویر مربوط به اون
صدا و تصاویر مربوط به قرائت آقای امیر محمد فتاحی
صدا و تصاویر مربوط به قرائت آقای حسین زارعان
صدای قرائت آقای علی رحیمی
مکان عکاسی
:روستای شور آباد
دوربین عکاسی
:کانن 30D
لنز
:18میلی متری
کلمه کلیدی
:شکوه جبار
سرعت/ نوردهی
:2فرم 4 دقیقه ای
ISO
:1600
تکنیک عکاسی
:استک
لوازم جانبی
:مقر ویکسن + دکلانشور
تاریخ عکاسی
:93/09/06
برای مشاهده ی این عکس در سایت اسکای پیکس اینجــــــــــا کلیک کنید
دیشب جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) در مسجد برگزار شد . در این جشن از مداحی و سخنرانی قشنگی استفاده کردیم و در اون به بچه هایی که در مسابقه نقاشی دهه فجر شرکت کرده بودند جایزه دادند که در زیر تصاویر اون رو می بینید . نکته ای که خیلی خوش حال کننده هست اینه که خیلی از اونایی که جایزه گرفتند از بچه های گروه دوستی بودند .
آقایان محمد رضا جوکار ، علی حیدریان ، امیر محمد فتاحی ، حسین زارعان ،محسن فتاحی و علی رحیمی از جمله برندگان مسابقه ی نقاشی و گیرندگان جایزه بودند .
اما پدیده ی دیشب و گل کارهای جشن دیشب که بسیار خوشحال کننده و پسندیده است این بود که آقا علی رحیمی به جمع قاریان مسجد اضافه شدند . ایشون در آغاز مراسم و بعد از اقامه ی نماز ، با قرائت بسیار زیبای صفحه ی 598 قرآن ، علاوه بر کسب فیض قرائت قرآن به جمع قاریان مسجد پیوستند . به ایشون و همه ی بچه های گروه دوستی تبریک می گیم . در زیر صدای ظبط شده از قرائت علی آقا را می تونید گوش کنید ...
خبر خوب دیگه اینکه ان شا الله در روزهای آینده چند نفر دیگه از بچه های گروه دوستی ، به قاریان مسجد اضافه می شن .
